معنی ضرب المثل ” آب که یک جا ماند، می گندد “ رو میدونی؟!
استفاده از ضرب المثل کمک می کند تا به جای این که منظورمان را در چند جمله بگوییم، خیلی کوتاه تر آن را بیان کنیم. ضرب المثل های رایج فارسی می توانند طنز باشند یا حالت پند گونه داشته باشند. در ادامه این بخش از سبک زندگی معنی ضرب المثل آب که یک جا ماند، می گندد را برای شما قرار داده ایم.
آب که یک جا ماند، می گندد کنایه از چیست؟!
۱- یعنی آب اگر جریان نداشته باشد، مرداب میشود؛ انسان نیز مانند آب اگر همیشه در تلاش و تکاپو نباشد، فرسوده خواهد شد.
۲- بیتحرکی و سکون در انسانها منجر به فساد میشود.
۳- کاربرد ضرب المثل آب که یکجا ماند، می گندد، در مواردی است که انسانی به خاطر بیکاری و سستی به فساد کشیده شده باشد.
۴- ریشه ضرب المثل آب که یکجا ماند میگندد: در این مثل انسان به آب تشبیه شده است. آب اگر ساکن باشد و جریان نداشته باشد، تبدیل به مردابی زشت میشود اما آبی که در جریان است مانند یک رودخانه پرهیاهو و زیباست. انسان نیز اگر در زندگی تنبلی کند و کار مفیدی انجام ندهد، به فساد کشیده شده و زندگیاش تباه خواهد شد.
بیشتر بخوانید: داستان زیبا و خواندنی ضرب المثل «بشنو و باور نکن»
داستان کوتاه درباره آب که یک جا ماند میگندد
در جنگل سرسبز و در میان کوههای سر به فلک کشیده، رود زلال و شفافی جاری بود که در دل خود سنگ ریزه ها و ماهی های رنگینی را جای داده بود. هر روز ماهی ها همراه رود با خوشحالی به گردش و تفریح می رفتند و از طبیعت لذت می بردند. رود هر جا که دلش می خواست جریان مییافت؛ آنقدر زلال و شفاف بود که ماهیها درون آن به وضوح دیده میشدند.
سالها گذشت؛ یک روز رود بسیار خسته و آشفته بود. کم حرکت میکرد و دیگر آن جنب و جوش سابق را نداشت. ماهیها علت این حال او را پرسیدند. رود پاسخ داد: دیگر از حرکت کردن خسته شدم نمیخواهم بیهوده به این طرف و آن طرف بروم، قصد دارم از این پس مشغول استراحت شوم.
از فردای آن روز، رود دیگر حرکت نکرد و به آبگیر پناه برد. دیگر از قلقلک دادنهای رود به ماهیهایش خبری نبود. سنگهای زیبایی که هر روز در مسیر رود بودند و او را در آغوش میکشیدند، دیگر از بازی با رودخانه پر جنب و جوش محروم شده بودند.
بیشتر بخوانید: معنی ضرب المثل ” آب ریخته، جمع شدنی نیست ” + داستان
در روزهای اولی که رود به آبگیر پناه برده بود خوشحال بود از اینکه فقط مشغول استراحت است؛ روزها گذشتند و از زلالی رود کاسته شد. رودخانه دیگر آن رود شفاف و زیبای همیشگی نبود. بالاخره یک روز تمام شفافیتش را از دست داد. آن روز بود که او دیگر رود نبود بلکه به مردابی بیتحرک و ساکن تبدیل شده بود که جز تعفن و تاریکی چیز دیگری نداشت…
پیام داستان: فعالیت های روزانه و تلاش های ما از جمله درس خواندن، کار کردن، ورزش، تفریح و … شاید سخت و طاقت فرسا باشد، اما باعث رشد و حیات ماست. ما زنده به آنیم که آرام نگیریم، موجیم که آسودگی ما عدم ماست
و اینجاست که می گویند: آب که یکجا ماند، می گندد!
منبع: دانشچی