معنی ضرب المثل زبان خوش مار را از سوراخ بیرون می کشد + 2 داستان مرتبط
برای همه ما پیش آمده که در میان حرف های خود به علل گوناگونی از ضرب المثل با کنایه استفاده کنیم. ضرب المثل های ایرانی بسیار جذاب، کوتاه و پر معنی می باشند. در ادامه این بخش از سبک زندگی شما را با معنی ضرب المثل زبان خوش مار را از سوراخ بیرون می کشد آشنا می کنیم.
معانی ضرب المثل زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون میآورد
۱- یعنی استفاده از کلام خوش و لحن آرام هر دلِ سنگی را نرم کرده و میتواند ما را سریعتر به اهدافمان نزدیک کند.
۲- زبان خوش سبب آرام شدن افراد و متقاعد شدن آنها میشود.
۳- این ضرب المثل اشاره به این دارد که با خوش رفتاری به راحتی میتوان هر دلی را به دست آورد.
۴- مار کنایه از دشمن است و بیرون آمدن او از سوراخ، کنایه از صلح و آشتی و موفقیت در انجام کار است
بیشتر بخوانید: ضرب المثل جنگ اول به از صلح آخر یعنی چه؟!
۲ داستان کوتاه در مورد ضرب المثل زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون میآورد
داستان شماره 1: تدبیر
در گذشتههای دور جنگلی در یک منطقه خوش آب و هوا وجود داشت که اهالی آن را «جینگیل» مینامیدند. شرایط زندگی در این جنگل به حدی خوب بود که زاد و ولد حیوانات روز به روز بیشتر میشد بنابراین لانه، غار، آغل و طویله در جینگیل کمیاب شد. خانهها همه پر شدند و دیگر جایی برای اهالی جدید نبود. جینگیل به حدی شلوغ شده بود که شبها برای خواب برخی روی شاخهها میخوابیدند و برخی دیگر ایستاده. دیگر آرامش در این جنگل معنایی نداشت و اوضاع هرروز بحرانیتر میشد. دعوا و جدل بین اهالی زیاد شد و هرکس برای یافتن یک وجب جا با دیگری به مبارزه میپرداخت.
حیوانات به ناچار دست به دامن قانون جنگل شدند که مدتها فراموش شده بود. هرکس زورش بیشتر بود، لانه بهتری انتخاب میکرد. اگر صاحبلانه معترض میشد، فردا استخوانهای لیسزده و پَر و پشم ریختهاش را پشت لانه سابقش جارو میکردند. موشها سوراخ مارمولکها را به زور تصاحب میکردند. روباهها خودشان را در لانه موشها جا میدادند. گرگها شب به شب روباهها را بیخانمان میکردند و شیرها هم که از اول خانه مخصوص خودشان را داشتند. این وسط خرسها چون هیکل بزرگ و هوش کمی داشتند، بدون سرپناه مانده بودند.
مدتی به همین منوال گذشت تا شرایط زندگی در جنگل خیلی سخت شد. جای زندگی تنگ که بود، کلاً بسته شد. برای همین گروهی از مورچهها تصمیم گرفتند انبوهسازی کنند. دست به کار شدند و هر تنه درخت و زمین بایر و سوراخ و سنبهای که گیر میآوردند را سر و سامان میدادند و با آب دهانشان لانهای میساختند و به تحویل افرادی میدادند که محلی برای زندگی نداشتند. با توجه به پشتکار و روششان که فقط به تف مخصوص نیاز بود و بس، کارشان خوب گرفت و آنقدر خانه ساختند که از مقدار مورد نیاز بیشتر شد و روی دستشان باد کرد. این طوری شد که گروه دیگری از حیوانات آستین بالا زدند و راه افتادند برای این لانهها مشتری پیدا کنند. کار این موجودات نيز حسابی سکه شد، حتی بیشتر از کار مورچهها. دلیل موفقیتشان هم زبان خوششان بود.
بیشتر بخوانید: ضرب المثل جا نماز آب کشیدن کنایه از چیه؟!
جوری برای پرکردن هر خانهای در جینگیل زبان میریختند که حتی مار با آن زبان نیشدارش را از سوراخش بیرون میکشیدند و خرسهای بیسرپناه را در لانه مارها جا میدادند. اینگونه بود که ضربالمثل « زبان خوشِ لانه یابان و لانه قالب کنندگان، مار را از سوراخش بیرون میکشد و به جایش خرس را فرو میکند» ساخته و خلاصه شد.
داستان شماره 2: پادشاه و کشاورز
یکی از پادشاهان قدیم با چند تن از یاران و وزیرانش در یک زمستان سرد به بیابان رفتند تا شکار کردند. از آبادى بسيار دور شدند تا اينكه شب شد و هوا رو به تاریکی رفت، آنها از فاصله دور خانه كوچك كشاورزى را ديدند. شاه به همراهان گفت: شب به خانه آن كشاورز برويم، تا از سرماى بيابان در امان بمانیم.
يكى از وزيران مخالفت کرد و گفت: به خانه كشاورز ناچيزى پناه بردن شايسته مقام ارجمند شاه نيست، ما در همين بيابان خيمهاى در خور مقام پادشاهی برپا میکنیم، آتشى روشن می كنيم و امشب را تا صبح میگذرانیم.
كشاورز از ماجراى در بيابان ماندن شاه و همراهانش باخبر شد، نزد شاه آمد و پس از احترام شايان، گفت: از مقام شاه چيزى كاسته نمیشود، ولى نگذاشتند كه مقام كشاورز، بلند گردد.
بیشتر بخوانید: داستان زیبا و خواندنی ضرب المثل «بشنو و باور نکن»
اين سخن كشاورز، مورد پسند شاه واقع شد، همان شب با همراهان به خانه كشاورز رفتند و تا صبح را در آنجا سپری کردند. صبح شاه جايزه و لباس و پول فراوانى به كشاورز بخشید و این ضرب المثل را به کار برد: «زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می کشد»
منبع: دانشچی