حکایت های مولانا | داستان های مثنوی معنوی | حکایت دعاهای شگفت انگیز

جالب ترین حکایت مولانا؛ دعاهای شگفت انگیز!

دعاهای شگفت انگیز، یکی از آموزنده ترین و زیباترین حکایت های مولانا است که می توانید از خواندن آن لذت ببرید!
جالب ترین حکایت مولانا؛ دعاهای شگفت انگیز!

داستان دعاهای شگفت انگیز که یکی از بهترین حکایت های مولانا است را از دست ندهید. داستان های مثنوی داستان های بسیار ارزشمند و فوق العاده ای هستند که درون آن ها پندهای بی شماری نهفته است. ما هر روز یکی از حکایت های مولانا را برای شما به انتشار می گذاریم و امیدواریم از خواندن آن ها لذت ببرید. در ادامه این بخش از سبک زندگی شما رو با داستان زیبای دعاهای شگفت انگیز؛ از حکایت های مولانا آشنا می کنیم!

داستان دعاهای شگفت انگیز از مولانا 

نماز جماعت تمام شده بود. برخی از نمازگزاران، مسجد را ترک کردند تا به کارهای خود برسند. عده ای هم در جای خود نشسته بودند و ذکر می گفتند؛ اما بیشتر مردم منتظر بودند تا روحانی مسجد، به منبر برود و برای آنان پند و موعظه بگوید. این روحانی، خطیب توانایی بود. او هرگاه به منبر می رفت، همه مردم کاملا چشم و گوش می شدند و به سخنان شیرین او گوش جان می سپردند. خطیب گاهی اسرار آن جهان و گاهی مطالب ریز و درشت مردم را که در این جهان با آن سروکار داشتند، بازگو می کرد. خطیب از جایش برخاست و به سوی منبر رفت. مردم به احترام او از جای خود برخاستند. روحانی آهسته پای بر منبر نهاد و در جایگاهش نشست. نگاهی به مردم انداخت و شروع به صحبت کرد. ناگهان در میان حرف هایش دست بر آسمان برداشت و در حق دزدان، راهزنان و انسان های بدکار دعای خیر نمود. مردم با تعجب به هم نگاه می گردند. این نخستین بار نبود که او چنین دعایی را می کرد. روزهای قبل نیز وضع بر خطیب گوینده همین منوال بود. دست برمی داشت. یارب: رحم رانا بر بدان و خندان و طاغیان به توقع داشتند که او افراد نیکوکار را دعا کند و بدکاران را نفرین نماید، روزهای قبل، مردم پس از شنیدن این دعا، از مسجد خارج می شدند و به واسط اعتراضی نمی کردند؛ اما حالا دیگر وضع فرق می کرد؛ همه می خواستند دلیل این دمای او را بدانند؛ چون می دانستند، کارهای شیخ بی دلیل نیست. همه به یکدیگر نگاه می کردند و دنبال کسی می گشتند تا این سؤال را از شیخ بپرسد.

سرانجام، مردی میانسال از جای برخاست و به شیخ گفت: «با شیخ ما سال هاست که تو را می شناسیم و می دانیم، هیچ کار تو بی حکمت نیست. اکنون ما همه می خواهیم بدانیم، چرا در این چند روز، همواره بدکاران را دعا می کنی؟ - در صورتی که باید برای نیکوکاران دعای خیر کرد و برای گناهکاران عذاب الهی درخواست نموده اند.

شیخ لحظه ای سر به زیر افکند، آنگاه نگاهی به مرد و مردم حاضر در مسجد انداخت و گفت: «به دلیل اینکه بدکاران، آن قدر گناه کرده اند که باعث شد، من از گناه و زشت کاری بیزار شوم، ضربه هایی که از آنان می خورم، سبب می شوند به درگاه الهی رو بیاورم و همین امر دلیل نزدیکی بیشتر من با خدا می شود!» چون سبب ساز صلاح مـن شـدند پس دهاشان بر من است، ای هوشمند! بنده می نالد بـه حـق از درد و شیش صد شکایت می کند، از رنج خویش حق همی گوید: «که آخر رنج و درد مر تو را لا به کنان و راست کرد!»

منبع: ویکی گردی




کپی لینک کوتاه خبر: https://sabkezendegi.net/d/398qx2

اخبار داغ