ضرب المثل | ضرب المثل های فارسی | معنی ضرب المثل

معنی ضرب المثل از این ستون به اون ستون فرج هست رو میدونی؟!

اگه معنی و مفهوم بعضی از ضرب المثل ها رو ندونی واقعا ضرر می کنی! ضرب المثل از این ستون به اون ستون فرج هست هم یکی از اون هاست که میخوام معنیش رو بهتون بگم!
معنی ضرب المثل از این ستون به اون ستون فرج هست رو میدونی؟!

ضرب‌المثل ها جملاتی کوتاه و پند آموزی هستند که دنیایی از حرف پشت آنها نهفته است. ضرب المثل می تواند یک بیت شعر یا فقط یک مصراع شعر یا جمله ای معروف باشد، در ادامه این بخش از سبک زندگی معنی ضرب المثل از این ستون به آن ستون فرج است را به شما می گوییم!

از این ستون به آن ستون فرج است کنایه از چیست؟!

۱- یعنی گاهی با تغییر موضع و موقعیت قبلی خود در زندگی، می توان به موفقیت دست یافت.

۲- زمانی به کار می رود که انسان در سخت ترین شرایط قرار گرفته باشد و این ضرب المثل گویای امیدواری در اوج ناامیدی است.

۳- ساکن و بی تحرک ماندن کاری را پیش نمی برد. تحرک مفید، رمز موفقیت است.

بیشتر بخوانید: ریشه ضرب المثل ” آب با غربال پیمودن “ ؟!

داستان و ریشه این ضرب المثل

مرد جوانی به شهر دوری مسافرت کرد. اتفاقا همان شب فردی به قتل میرسد. نگهبانان مرد غریب را نزدیک محل قتل دستگیر می کنند و او را نزد قاضی می برند و چون مرد ناشناس نتوانست بی گناهی خود را ثابت کند،‌ قاضی ناعادلانه دستور اعدام را صادر کرد.

فردا مرد مسافر را به یک ستون بستند تا اعدام کنند . مرد هرچه گفت که بی گناه است و بعدا از این کار پشیمان خواهند شد ، جلاد گفت من باید دستور را اجرا کنم. جلاد به او گفت که آخرین خواسته اش چیست.

مرد که دید مرگ نزدیک است گفت : مرا به آن یکی ستون ببندید و اعدام کنید. جلاد فکرکرد که مرد قصد فرار دارد و این یک بهانه است و به او گفت این چه خواهش مسخره ای است!

مرد گفت : رسم این است که آخرین خواهش یک محکوم به اعدام اگر ضرری برای کسی نداشته باشد اجرا شود. جلاد با احتیاط دست او را باز کرد و به ستون بعدی بست.

در همین هنگام حاکم و سوارانش از آنجا گذشتند و دیدند عده ای از مردم دور میدان جمع شدند ، علت را پرسیدند گفتند مردی را به دار می زنند . حاکم پرسید : چه کسی را ؟ جلاد جلو آمد و حکم قاضی را نشان داد.

بیشتر بخوانید: معنی ضرب المثل ” آب که یک جا ماند، می گندد “ رو میدونی؟!

حاکم گفت : مگر دستور جدید قاضی به شما نرسیده است ؟‌ جلاد گفت: آخرین دستور همین است. حاکم گفت : این مرد بی گناه است ، او را آزاد کنید . قاتل اصلی دیشب به کاخ من آمد و گفت وقتی خبر اعدام این مرد را شنیده ،‌ ناراحت شده که خون این مرد هم به گردن او بیافتد و بااینکه میترسیده خودش را معرفی کرد. من هم او را نزد قاضی فرستادم و سفارش کردم که مجازاتش را تخفیف دهد.

مرد مسافر را آزاد کردند و او گفت : اگر مرا از آن ستون به این ستون نمی بستید تا حالا ‌مرا اعدام کرده بودید. اگر خدا بخواهد از این ستون به آن ستون فرج است.

منبع: دانشچی




کپی لینک کوتاه خبر: https://sabkezendegi.net/d/4dlwp3

اخبار داغ