معنی ضرب المثل | ضرب المثل | ریشه ضرب المثل

معنی و مفهوم ضرب المثل ” کار نیکو کردن از پر کردن است ” + داستان

تو این مطلب با معنی و مفهوم ضرب المثل «کار نیکو کردن از پر کردن است» همراه ما باشید!
معنی و مفهوم ضرب المثل ” کار نیکو کردن از پر کردن است ” + داستان

ضرب المثل همیشه در میان مردم طرفداران بسیار زیادی دارد. ما در این مطلب از سبک زندگی قصد داریم معنی ضرب المثل «کار نیکو کردن از پر کردن است» را بررسی کنیم. اگر معنی ضرب المثل «کار نیکو کردن از پر کردن است» برای شما چالش برانگیز شده است، این مطلب را از دست ندهید.

مفهوم و معنی کار نیکو کردن از پر کردن است

۱- اشاره به آن دارد که برای رسیدن به موفقیت، باید بسیار تلاش کرد و سختی کشید.

۲- کنایه از انجام کارهای مهم و سخت است که با تمرین زیاد حاصل می‌شود.

۳- یعنی تبحر و موفقیت انسان در هر کاری به دانش و تجربه او در زمینه همان کار بستگی دارد.

۴- صاحب تجربه، کار آزموده است.

داستان کوتاه درمورد بهرام گور ضرب المثل کار نیکو از پرکردن است

در حکایتی روایت شده که روزی بهرام گور در شکارگاه مشغول شکار بود. در این حال گورخر بزرگی از دور  نمایان شد. بهرام تیری در کمان گذاشت و به یکی از کنیزان خود گفت: «این گورخر را آن طور که تو بخواهی شکار خواهم کرد.» کنیز گفت: «می خواهم که پای گورخر را با تیر به گوش او بدوزی.» بهرام منتظر ماند و همین که حیوان سم پای راستش را برای خاراندن به گوش خود نزدیک کرد نشانه گرفت و تیر را رها کرد و تیر به سم حیوان خورد و سپس از گوش او خارج شد و همانطور که کنیز خواسته بود پای گور به گوشش دوخته شد.

بیشتر بخوانید: مفهوم ضرب المثل "هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید" + داستان

کنیز وقتی چنین صحنه‌ای را دید به پادشاه عرض کرد: «ای پادشاه، تو بر اثر تمرین زیاد به این کار موفق شدی نه بر اثر قدرت بازو.» بهرام ناراحت و عصبانی شد و دستور داد کنیز را بکشند. کنیز چون خود را در معرض مرگ دید به مأمور مرگ گفت: «مرا نکش تا کاری کنم که پادشاه از کشتن من چشم پوشی کند.» مأمور پذیرفت و او را به قصری در بیرون شهر برد. آن کنیز از همان روز اول گوساله ای را که تازه به دنیا آمده بود به دوش کشید و از پله های قصر که شصت پله بود بالا برد و این کار را هر روز تکرار کرد تا این که گوساله بزرگ شد اما باز هم کنیز آن گوساله را به راحتی بالا می برد.

روزی بهرام گور که قصد شکار داشت، بیرون رفت و در مسیر خود به همان قصر شصت پله رسید، او تصمیم گرفت تا مدتی را در آن محل استراحت کند. کنیز که پادشاه را دید روی خود را پوشاند گاو را به دوش گرفت و از پله ها بالا رفت! بهرام که چنین دید، گفت: «این کار بر اثر تمرین زیاد است نه زور بازو.» کنیز که منتظر همین جمله بود خود را معرفی کرد و گفت: «آن روز در شکارگاه، من همین جمله را گفتم و تو دستور مرگ مرا صادر کردی.» بهرام که با حقیقت روبه رو شده بود از خون او درگذشت و گفت: «درست است؛ کار نیکو کردن از پر کردن است.»

منبع: دانشچی 




کپی لینک کوتاه خبر: https://sabkezendegi.net/d/48oga2

اخبار داغ